رفع تشنگى:
پیشتر گذشت که در تفسیرى از آیه «وجَعَلنا مِن الماء کُلَّ شَىء حَىّ» برخى برآنند حیات انسان به آب بستگى دارد که بخشى از این نیاز را با نوشیدن آن برطرف مىکند. خداوند سبحان در مقام امتنان، آشامیدن آب را بر بندگان مباح اعلام کرده است: «کُلوا وَاشرَبوا مِن رِزقِ اللّه». (بقره/2، 60) نیز اعراف/7، 31.
آیاتى از قرآن کریم، ضمن اشاره به این نیاز انسان، خداوند را تأمینکننده آب آشامیدنى براى انسان معرّفى کرده است: «فَأَنزلنا منالسَّماءِ ماءً فَأَسقَینـکُموه». (حجر/15،22) در آیه 48 و 49 فرقان/25 آب با وصف «طهور» آمده و در کنار انسان از دام نیز یاد شده که این آب طهور براى آشامیدن آنها مهیا شده است: «وأَنزَلنا مِن السَّماء مـاءً طَهوراً ... و نُسقِیَه مِمّا خَلَقنا أَنعـماً و أَناسِىّ کَثِیراً».
در این آیات نیز با اینکه همه حیوانات از آب براى آشامیدن استفاده مىکنند، فقط از انسان و دام یاد شده و این شاید از آن جهت است که آیات گذشته در مقام شمارش نعمتهاى خاص خداوند به انسان است. در آیه27 مرسلات/77 از تأمین آب آشامیدنى گوارا براى انسان که از کوهها سرچشمه مىگیرند، خبرمىدهد: «وجَعَلنا فیها رَوسِىَ شـمخـت و أَسقَینـکم مـاء فُراتاً».
از سوى دیگر مىتوان نمونهاى از جستوجو و طلب انسان از آب را در آیه 160 اعراف/7 و 60 بقره/2 نشان داد.در آیه نخست، قوم موسى از وى آب آشامیدنى مىطلبند: «وأَوحَینا إِلى مُوسى إِذِ استَسقــهُ قَومُه» و در آیه دوم، موسى از خداوند براى قوم خود آب مىطلبد: «وإِذِ استَسقى مُوسى لِقومِه» که با وحى خداوند، عصاى خود را بر سنگ مىزند و با ظاهر شدن دوازده چشمه، آبآشامیدنى اسباط بنىاسرائیل تأمین مىشود.
در این آیات نیز تأکید و غرض اصلى، شمردن برخى نعمتهاى خداوند براى انسان جهت دعوت او به توحید و بندگى است؛ چنان که انسان در سوره واقعه/ 56، به تدبّر در آب آشامیدنىاش و اینکه چه کسى آن را از ابرهاى گرانبار فرو مىفرستد، دعوت و به شکرگزارى آن تشویق یابه دلیل ناسپاسى از آن توبیخ شده است.
احیاى زمین:
یکى از آثار مهم و گسترده آب در زمین که انسان از منافع مستقیم و غیرمستقیم آن بهره مىبرد، احیاى زمین است که در بیش از ده آیه بر آن تأکید شده است. آیه 65 نحل/16 مىگوید: خداوند از آسمان آب فرود آورد و در پى آن، زمین را پس از مرگ احیا کرد: «وَاللّهُ أَنزلَ مِن السَّماءِ مـاءً فَأحیا بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِها» . نیز فاطر/35، 9؛ بقره/2، 164. همین معنا با بیانى دیگر در سوره عنکبوت/29، 63 آمده است. در آیه 5 جاثیه/45 از آب آسمان به «رزق» تعبیر شده؛ آنگاه به احیاى زمین با آن رزق اشاره مىکند: «ومـا أَنزَل اللّهُ مِن السَّماء مِن رِزق فأَحیا بِه الأَرضَ بعدَ مَوتِها» . آیه 48 و 49 فرقان/25 هدف از نزول باران را احیاى سرزمین مرده دانسته است: «وأَنزلنـا مِن السَّماءِ ماءً طَهوراً لَنُحیِى بِه بَلدَةً مَیتاً».
عموم مفسران برآنند که مقصود از احیا در این آیات، روییدن گیاهان و آبادانى زمین است که از یک طرف با روییدن انواع میوهها و خوردنىها، روزى انسان را تأمین مىکند و با ایجاد چراگاهها، زمینه ادامه حیات دامها، حیوانها و همه جنبندگان را فراهم مىسازد و از سوى دیگر، با رویش انواع گیاهان با رنگها و بوهاى گوناگون به زمین زیبایى و طراوت مىبخشد.
احیاى زمین که همواره با سرسبزى و زیبایى طبیعت همراه است، مورد تأکید آیاتى دیگر قرار گرفته؛ به طور مثال در آیه 63 حج /22 آمده است: «أَلم تَرَ أَنَّ اللّهَ أَنزلَ مِن السَّماء مـاءً فَتُصبِحُ الأرضُ مُخضَرَّةً» و نیز از پیدایش انواع گوناگون گیاهان با آب باران یاد مىکند: «وأَنزلَ مِن السَّماءَ مـاءً فَأَخرجنـا بِه أَزوجاً مِن نَبات شَتّى» (طه/20، 53) و این همه، سبب زیبایى و آراستگى زمین مىشود: «کَماء أَنزَلنـهُ مِنالسَّماءِ فَاختَلطَ به نَباتُ الأَرضِ ... حَتّى إِذا أَخذَتِ الأَرضُ زُخرُفَها و ازَّیَّنَت» (یونس/10، 24) و براى انسان، بهجت و شادابى به همراه مىآورد: «وأَنزلَ لَکُم منَ السَّماءِ مـاءً فَأَنبتنـا بِه حَدائِقَ ذاتَ بَهجة.» (نمل/27،60) نیزحج/22،5.
وسیله ویرانى و نابودى:
آب از جمله نعمتهاى الهى به بشر است و وجود آن همواره مایه عمران و آبادانى زمین و نیز عاملى براى توسعه و فراوانى در رزق و انواع نعمتها است؛ امّا گاهى نیز ویرانىهایى را به دنبال دارد.
آیاتى چند به این نقش آب نیز اشاره مىکند؛ به طور مثال با ویرانى سد «مَأرِب» که قوم سبأ آن را میان دو کوه ساخته، از آب انباشته شده در پشت آن براى احیاى مزارع و باغهاى خود استفاده مىکرد و سرزمینى حاصلخیز با انواع نعمتها را پدید آورده بود، آب، تمام مزارع و باغهاى آنان را ویران کرد؛ به طورى که جز مقدارى اندک درخت سدر و درختانى دیگر با میوههاى تلخ و بعضى بدون میوه چیزى باقى نگذاشت:«...بَلدَةٌ طَیِّبةٌ و رَبٌّ غَفُورٌ فَأَعرَضُوا فَأَرسلنا عَلَیهِم سَیلَ العَرِمِ و بَدَّلنـهُم بِجَنَّتیهِم جَنَّتینِ ذَواتَى أُکُل خَمط و أَثل و شَىء من سِدر قَلیل.» (سبأ/34، 15 و 16) در پى این ویرانى، قوم سبأ نیز پراکنده شده، به جاهاى گوناگون کوچ کردند: «فَجَعلنـهُم أَحادِیثَ و مَزَّقنـهُم کُلَّ مُمزَّق.» (سبأ/34، 19) نمونه دیگر در داستان نوح دیده مىشود که آب، افزون بر ویرانى، قوم نوح را نیز نابود مىکند.
نقطه مشترک هر دو داستان آن است که در هر دو، آب به مثابه یکى از جنود قاهر الهى به اراده و فرمان خداوند عمل مىکند.
در داستان سبأ به دنبالِ روىگردانى مردم سبأ از خداوند و کفر و ناسپاسى نعمتهاى الهى، به اراده خداوند، همان آبى که آن همه نعمت را فرا آورده است، موجب زوال نعمتهایشان مىشود: «ذلِکَ جَزینـهُم بِما کَفروا و هَل نُجزِى إلاّ الکَفور.» (سبأ/34، 17) قوم نوح نیز در پى مخالفت با نوح و تکذیب وى، وظلم و خطاهایشان، مورد غضب الهى قرار گرفتند: «ولاتُخطِبنى فِى الَّذیِن ظَلَموا إِنَّهم مُغرَقون.» (هود/11، 37) «مِمّـا خَطِیئـتِهم أُغرِقُوا» (نوح/71،25) آنگاه آسمان به اراده الهى، بارش شدیدى را آغاز کرد و از زمین چشمهها جوشیدن گرفت: «فَفَتحنا أَبوبَ السَّماءِ بِمـَاء مُنهَمر و فَجَّرنَا الأَرضَ عُیوناً» (قمر/54،11 و 12) و به طور کلّى از سطح زمین آب جوشید[33]:«وفَارَالتَّـنُّور» (هود/11، 40) و همه قوم را نابود کرد؛ امّا نوح و کسانى که به وى ایمان آوردند، در امان ماندند: «فَأَنجینـهُ و مَن مَعهُ فِىالفُلکِ المَشحونِ ثُمَّ أَغرَقنا بَعدُ البَاقِین.» (شعراء/26، 119 و 120) نیز انبیاء/21، 77.
این مطالب برگرفته از کتاب دائره المعارف قرآن کریم جلد اول میباشد.