آموزش جامع قرآن کریم

مؤسسه فرهنگی قرآنی مشتاق

معیار آبرومندى:

  

قرآن، ملاک‌هایى را براى آبرومندى و محبوبیّت معرّفى، و‌بر این نکته تأکید مى‌کند که انسان پیش و بیش از هر چیز باید در پى کسب منزلت نزد خداوند باشد و در این صورت است که خدا به صورت یک سنّت تغییرناپذیر به او محبوبیّت و منزلت والاى اجتماعى نیز خواهد بخشید:

 

«إِنَّ الَّذینَ ءَامَنوا و عَمِلوا الصّلِحتِ سَیَجعَلُ لَهمُ الرَّحمنُ وُدّاً

 

= آنان‌که ایمان آورند و کارهاى شایسته انجام دهند، خداى رحمت‌گستر، محبّت آنان را در دل مردم قرار خواهد داد».

 

(مریم/19،96)

  

برخى مفسّران، این حدیث رسول‌خدا(صلى الله علیه وآله)را تفسیرى از این آیه قرار داده‌اند که مى‌فرماید:

 

وقتى خدا بنده‌اى را دوست بدارد، به جبرئیل خطاب مى‌کند که تو نیز او را دوست بدار؛ سپس جبرئیل در بین اهل آسمان ندا مى‌دهد که خدا فلانى را دوست مى‌دارد؛ پس شما نیز او را دوست بدارید؛ آن‌گاه خداوند همان محبّت اهل آسمان به آن بنده را در بین اهل‌زمین نیز قرار مى‌دهد؛

 

بنابراین عمل به هریک از دستورهاى الهى در قرآن که محبّت خداوند را در پى دارد، موجب جلب آبرو مى‌شود و بالعکس هر آن‌چه از محبوبیّت انسان نزد خداوند بکاهد، عاملى براى کم شدن آبرو و حرمت او نزد خدا مى‌شود.

 

(مراجعه کنید به آیاتى که واژه «حُب» در آن به کار رفته است.) 

 

در آیات فراوانى که از خوارى و رسوایى در دنیا سخن به میان آمده، به برخى از مهم‌ترین عوامل بى‌آبرویى نزد خدا اشاره شده است؛ از قبیل کفر:

 

«و‌أنَّ اللّهَ مُخزِى الکـفِرینَ».

 

(توبه/9،2)

 

نیز نحل/16،27.

 

کوشش‌هاى جاهلانه به قصد گمراه کردن مردم از راه خدا:

 

«و‌مِن‌النَّاسِ مَن یُجدِلُ فِى‌اللّهِ بِغَیرِ عِلم ولا هُدًى و لاکِتب مُنیر  ثانِىَ عِطفِه لِیُضِلَّ عَن سَبیلِ اللّهِ لَه فِى‌الدُّنیا خِزىٌ».

 

(حج/22، 8‌و 9)

 

سعى در جلوگیرى از تحقّق آیین الهى:

 

«و‌مَن أظلَمُ مِمَّن مَنعَ مسجِدَ اللّهِ أن یُذکرَ فیها اسمُه ... لَهم فِى‌الدُّنیا خِزىٌ».

 

(بقره/2،114)

 

تحریف دستورهاى دینى:

 

«یُحرِّفونَ الکَلِمَ مِن‌بَعدِ مَواضِعِه ... لَهُم فِى‌الدُّنیا خِزىٌ».

 

(مائده/5‌، 41)

  

 و تکذیب آیات روشن الهى:

 

«کذَّب الَّذین مِن قَبلِهم ...  فَأذاقَهُم اللّهُ الخِزىَ فى‌الحیوةِ الدُّنیا» (زمر/39، 25 و 26)

 

هم‌چنین خداوند گروه‌هایى از یهودیان مدینه را به دلیل مخالفت با برخى دستورهاى دینى‌شان شایسته خوارى و رسوایى در همین دنیا معرّفى کرده:

 

«أفَتُؤمِنونَ بِبَعضِ الکِتبِ و تَکفُرونَ بِبَعض فَما جَزاءُ مَن یَفعَل ذلکَ مِنکُم إلاّ خِزىٌ فى‌الحَیوة الدُّنیا»

 

(بقره/2،85)

 

و قوم صالح به دلیل تکذیب پیامبر خود و معجزه‌هاى وى، گرفتار عذاب خوارکننده الهى شدند.

 

(فصلت/41،16)

 

خزى در همه این آیات، به معناى دورى و محرومیّت از رحمت الهى است که گاه با رسوایى نزد مردم نیز همراه مى‌شود؛ با این حال، قرآن کریم براى اعتبار و حرمت اجتماعى انسان نیز ارزش بسیارى قائل است و او را به کسب و حفظ آن سفارش مى‌کند (همین مقاله)؛ البتّه ملاک‌هاى آبرو یک‌سان نیست.

 

برخى ملاک‌هاى آبرومندى یا بى‌آبرویى برخاسته از منشأ عقلانى درست و کرامت الهى انسان است؛ امّا برخى دیگر از این ملاک‌ها، امور اعتبارى برخاسته از سنّت‌هاى نادرست اجتماعى است.

 

در مورد اخیر، آیاتى از قرآن درصدد تغییر بینش نادرست مردم و معرّفى معیارهاى درست است؛ به طور مثال

 

آیه 13 حجرات/49

 

«یأیُّها النّاسُ إنّا خَلَقنکُم مِنْ ذَکَر و أُنثى و جَعَلنکُم شعُوباً و قَبائلَ لِتَعَارفوا إنَّ أکرَمَکُم عِنداللّهِ أتقیـکُم.»

 

به مردم توجّه مى‌دهد که همه آنان (ناس) از یک زن و مرد آفریده شده و از این جهت برابرند و هیچ‌کس به دلیل تعلّق داشتن به قوم یا ملّیّت و نژاد خاص یا رنگ و زبان ویژه، نمى‌تواند و نباید از منزلت ویژه اجتماعى برخوردار باشد و تأکید مى‌کند که فقط تقوا و نزدیکى به خدا ملاک ارزشمندى است:

 

از آیاتى دیگر نیز محکوم بودن معیارهاى نادرست براى آبرو و اعتبار استنباط مى‌شود؛ مثلاً آن‌جا که داشتن فرزند دختر در عرف جامعه عار تلقّى مى‌شود و افراد، تحت تأثیر این فرهنگ نادرست، براى حفظ جاى‌گاه خود، دختران را زنده به گور مى‌کنند، قرآن آنان را سرزنش و عملشان را محکوم مى‌کند:

 

«و‌إذا بُشِّرَ أحَدُهم بِالأُنثى ظَلَّ وَجهُه مُسوَدّاً و هو کَظیمٌ  یَتورى مِن‌القَومِ مِن سوءِ مابُشِّرَ بِه أیُمسِکُه عَلى‌هُون أم یَدُسُّه فى‌التُّرابِ»

 

(نحل/16،58 و‌59)

   

  یاآن‌جا که در نظر مردم، برخوردارى ازمظاهر مادّى زندگى، عاملى براى کسب منزلت اجتماعى برتر به شمار مى‌رود وداشتن آن راآرزو مى‌کنند، قرآن‌کریم این اندیشه را محکوم مى‌کند.

 

(قصص/28، 79 ـ 82)

 

این آیات به داستان قارون و زینت و ثروت او مربوط است و این که قومش با مشاهده آن، جایگاهش راآرزو کردند.

 

قرآن درموردنخست‌با تأکید، همه مؤمنان را به حفظ آبروى خود تشویق یا امر و از ریختن آبروى دیگران نهى کرده است.

 

این تأکید در روایات پیامبر(صلى الله علیه وآله)و امامان(علیهم السلام)گاه بر روى عنوان آبرو نیز قرار گرفته؛ چنان‌که از پیامبر نقل شده است: آبروهاى شمابرشما حرمت دارد؛ همان‌گونه که عید قربان در ماه ذى‌الحجه و در سرزمین مکّه حرمت دارد:

 

انّ أعراضکم علیکم حرام کحرمة یومکم هذا فى شهرکم هذا فى بلدکم هـذا.

 

امام على(علیه السلام)فرمود:

  

آبروى خود را هدف تیرهاى سخنان مردم قرار مده:

 

لاتَجعل عرضک غرضاً لنبال القول؛

 

امّا در قرآن، این تأکید، در زمینه درخواست کمک از دیگران، روابط جنسى ناسالم و متّهم کردن افراد پاک‌دامن به آن، و‌سایر مسائل اخلاقى، برجسته‌تر است؛ پس، این گروه آیات را در سه بخش بررسى‌مى‌کنیم:

 

 1. در زمینه اظهار نیازمندى نزد دیگران، قرآن کریم با ستایش از فقیرانِ عفیف، نیازمندان جامعه را به حفظ آبروى خود تشویق کرده است:

 

«لِلفُقراءِ الذینَ أُحصِروا فى سَبیلِ اللّهِ لایَستَطیعونَ ضَرباً فى‌الأرضِ یَحسَبُهم الجاهِلُ أغنِیاءَ مِن التَّعَفُّفِ تَعرِفُهم بِسیمـهم لایَسئَلونَ النَّاسَ إلحافاً

 

=[صدقات]براى نیازمندانى است که در راه خدا فرومانده‌اند [و]نمى‌توانند [براى تأمین روزى]در زمین سفر کنند. ناآگاه، ایشان را به سبب خویشتن‌دارى توان‌گر مى‌پندارد. آنان را از سیمایشان مى‌شناسى. از مردم به اصرار چیزى نخواهند».

 

(بقره/2،273)

 

ازسویى، خداوندبراساس این‌آیه و آیاتى دیگر، براى نیازمندان در دارایى‌هاى توان‌گران، حقّى قرار داده که به صورت الزامى (واجب) یاترجیحى (مستحب) به آنان‌مى‌پردازند و این خود، ابزارى براى جلوگیرى از تحقیر نیازمندان از سوى توان‌گران است.

 

آیاتى که به صدقه پنهانى

  

(بقره/2، 271)

 

و منّت نگذاشتن در صدقه

 

(بقره/2، 262 و 264)

 

 تشویق مى‌کند نیز در جهت حفظ آبروى نیازمندان قابل تفسیر است.

 

«مغفرة» نیز

 

در آیه 263 بقره/2

  

به حفظ آبروى فقیر، تفسیر شده است.در این بخش، تهى‌دست و توان‌گر به حفظ آبرو تشویق شده‌اند.

  

 2. بخش دوم، آیاتى است که از نسبت دادن فحشا به مردم نهى کرده است. از آن‌جا که هتک حرمت و بى‌آبرو کردن افراد، با متّهم کردن آنان به فحشا شدیدتر است و پیامدهاى ناگوارترى در زندگى خانوادگى و اجتماعى آن‌ها دارد، حفظ آبرو از حدّ تشویق فراتر رفته و شکل قانون به خود گرفته و براى متّهم کردن دیگران مجازات پیش‌بینى شده است؛ نظیر آیه حدّ قذف:

  

«والّذینَ یَرمُونَ المُحصَنـتِ ثُمَّ لَم یأتوا بِأربَعةِ شُهداء فاجلِدوهُم ثَمـنینَ جَلدَةً و لاتَقبَلوا لَهم شَهـدةً أبداً و أولـئِک هُمُ الفـسِقونَ

  

= و کسانى‌که به زنان شوهردار نسبت زنا مى‌دهند؛ سپس چهار گواه نمى‌آورند، هشتاد تازیانه به آنان بزنید و هیچ‌گاه شهادتى از آنان نپذیرید و اینان خود فاسقند».

 

(نور/24، 4)

 

عمل کسانى‌که زنان پاک‌دامن را به عمل ناروا متّهم کرده، آبروى آنان را مى‌ریزند نیز گناهى بس بزرگ شمرده شده

 

(نور/24، 15؛ احزاب/33، 58)

 

که افزون بر تازیانه، مورد لعن الهى قرار گرفته، در دنیا و آخرت از رحمت او محروم و مستحق عذاب عظیم خداوند خواهند بود:

  

«إنَّ الَّذین یَرمونَ المُحصَنتِ الغفِلتِ المُؤمنتِ لُعِنوا فى‌الدُّنیا و الأخِرةِ و لَهم عَذابٌ عظیمٌ.»

  

(نور/24، 23)

  

براى اثبات لواط و مساحقه نیز مانند زنا چهار شاهد لازم است:

 

«والّـتى یَأتینَ الفـحِشةَ مِن نِسائِکُم فَاستَشهِدوا عَلیهِنَّ أربَعَةً مِّنکم ...

 

= و کسانى از زنان شما که مرتکب زنا مى‌شوند، چهار تن از میان خود بر آنان گواه گیرید...‌.»

  

(نساء/4، 15)

  

لزوم چهار شاهد براى اثبات عملى منکر ـ با این‌که در مسائلى مهم‌تر چون قتل، دو شاهد کافى است ـ براى حفظ آبروى افراد جامعه است.

 

 3. بخش سوم، شامل کلّى‌ترین دستور است که در

 

آیه 148 نساء/4

 

«لایُحبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسُّوءِ».

  

بیان شده و خداوند مؤمنان را از ذکر بدى‌هاى یک‌دیگر که موجب هتک حرمت و اعتبار آنان است، نهى کرده:

 

 در آیه 11 حجرات

 

«یـأیُّها الَّذینَ ءامَنوا اجتَنِبوا کثیراً مِنَ الظنِّ إنّ بعضَ الظنِّ إِثمٌ و لاتَجَسَّسوا و لایَغتَب بَعضُکم بَعضاً».

  

نیز مؤمنان از تمسخر، عیب‌جویى و ذکر القاب زشت براى یک‌دیگر نهى شده‌اند که این نهى نیز براى حفظ حرمت مؤمنان است. در آیه 12 همین سوره، از غیبت که عاملى براى ریختن آبروى افراد جامعه است و تجسّس از اسرار مردم که مى‌تواند مقدّمه‌اى براى غیبت و کشف اسرار آن‌ها باشد و از سوءظن که آن نیز مى‌تواند مقدّمه‌اى براى تجسّس و غیبت باشد، نهى شده است:

 

در همین زمینه از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)روایت شده که خداوند، ریختن خون و آبروى مسلمان و سوءظن به او را حرام کرده است.

  

 در آیه 112 نساء/4

 

«و‌مَن یَکسِب خَطیئَةً أو إثماً ثُمَّ یَرمِ بِه بَریـًا فَقدِ احتَملَ بُهتناً و إثماً مُبیناً

 

= و کسى‌که خطا یا گناهى مرتکب شود، سپس بى‌گناهى را متّهم سازد، بارِ بهتان و گناه آشکارى را بر دوش گرفته است».

 

 نسبت دادن خطا و گناه خود به دیگران که موجب خدشه‌دار کردن آبروى آنان است، بهتان و گناهى آشکار معرّفى شده است:

  

موارد جواز یا لزوم هتک آبرو:  با همه اهتمامى که قرآن کریم به حفظ آبروى انسان، به ویژه مسلمان دارد، در مواردى، براى مسلمانْ حرمتى قائل نبوده، ریختن آبروى او را جایز و حتّى در مواردى بدین شرح واجب مى‌داند:

 

 1. اگر زنا با شهادت چهار نفر ثابت شود، به حاکم اسلامى فرمان داده تا در حضور گروهى از مؤمنان او را تازیانه بزند:

 

«...‌و لیَشهد عَذابَهما طائِفةٌ مِنَ المُؤمنینَ.»

 

(نور/24،2)

 

 2. در

 

آیه 4 و 5 نور/24

 

«و‌لاتَقبَلوا لَهُم شَهدَةً أبَداً و أولئکَ هُمُ الفسِقون  إلاّ الَّذینَ تابُوا مِن بَعدِ ذلِک و أصلَحوا».

 

افزون بر حکمِ تازیانه، بر کسانى‌که زنان یا مردان عفیف را به فحشا متّهم مى‌کنند، با فاسق شمردن آنان، به مؤمنان فرمان مى‌دهد که هرگز گواهى آنان را نپذیرند، مگر آن‌که توبه کنند:

  

نپذیرفتن شهادت فاسقان، به معناى هتک حرمت و آبروى آنان در بخشى از روابط اجتماعى است.

 

 3. فرمان به قطع دستِ «سارق»

 

(مائده/5‌، 38)

 

در معرض دید افراد جامعه، به دلیل بى‌آبرویى و عدم حرمت سارقان در جامعه اسلامى است.

 

شایان ذکر است اجراى حدود پیشین که مستلزم بى‌آبرویى آن افراد است، بر حاکم اسلامى واجب و ابزارى براى اصلاح جامعه از سه عامل مهم فساد اجتماعى است.

  

4. براساس

 

آیه 148 نساء/4

 

«لایُحِبُّ اللّهُ الجَهرَ بِالسُّوءِ مِنَ القولِ إلاّ مَن ظُلِمَ» ؛

 

خداوند به کسانى که مورد ستم قرار گرفته‌اند، اجازه داده است تا ستمى را که بر آنان رفته، به صورت عملى سوء از ستم‌کننده، آشکار کنند و بازگویند:

با این حال، در آیه بعد، مظلومان به عفو و نریختن آبروى ظلم‌کننده تشویق شده‌اند.

  

 

   این مطالب برگرفته از کتاب دائره المعارف قرآن کریم جلد اول میباشد.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی